ديگر مرا به معجزه دعوت نميكني
با من ز دردِ حادثه صحبت نميكني
ديريست پشت پنجره ماندم كه رد شوي
اما تو مدتي ست اجابت نميكني
قولي كه دادهاي به من از ياد بردهاي
گفتي ز باغ پنجره هجرت نميكني
بيمار عشق توست پرستوي روح من
از اين مريضِ خسته عيادت نميكني
باشد برو ولي همه جا غرقِ عطر توست
گرچه تو هيچ خرجِ صداقت نميكني
يكبار از مسير نگاهم عبور كن
آنقدر دور گشته كه فرصت نميكني
گل هاي باغ خاطره در حال مردنند
به ياسهاي تشنه محبت نميكني
رفتي بدون آنكه خداحافظي كني
ديگر به قاب پنجره دقت نميكني
امروز سيب سرخ رفاقت دلش گرفت
اين سيب را براي چه قسمت نميكني؟
يعني من از مقابل چشم تو رفتهام؟
اين كلبه را دوباره مرمت نميكني؟
زيبا قرارمان همه جا هر زمان كه شد
گرچه تو هيچ وقت رعايت نميكني
30468 بازدید
21 بازدید امروز
17 بازدید دیروز
45 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian